• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
یکشنبه 20 تیر 1400
کد مطلب : 135464
+
-

نویسنده و ناشر هم‌محله‌ای از دلایل بی‌توجهی به مطالعه و مناسبت های فرهنگی می‌گوید

لذت کتابخوانی را به جامعه تسری بدهیم

لذت کتابخوانی را به جامعه تسری بدهیم

معصومه حق‌جو

  «انتشارات روزگار» را ۲۳ سال قبل به عشق نوشتن و انجام فعالیت‌های فرهنگی راه‌اندازی کرد. علاوه بر اینکه شاعر و نویسنده است، سال‌ها در مراکز تربیت معلم و دیگر دانشگاه‌ها به تدریس ادبیات مشغول بوده است.

 علاوه بر اینکه شاعر و نویسنده است، سال‌ها در مراکز تربیت معلم و دیگر دانشگاه‌ها به تدریس ادبیات مشغول بوده است. چراغ چشمانم، سفیدخوانی، گاهی کمی سکوت و کمی هم قدم زدن، خون کبوتران و... از جمله کتاب‌های شعری است که با نام او به چاپ رسیده است. کتاب‌های زیادی هم برای کودکان و نوجوانان نوشته است؛ در کوچه باد می‌آید، راسو و قورباغه، می‌روم زنگوله بخرم و... و. او این روزها سرگرم نوشتن «قهوه قجری» است؛ رمانی تاریخی که جلد اول آن با ۸۶۰ صفحه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دست بررسی است. به بهانه روز ادبیات کودکان و نوجوانان، با «محمد عزیزی»، ساکن محله وصال، گفت‌وگو کرده‌ایم.  

  «سفیدخوانی» از چه چیزی صحبت می‌کند؟  
«سفیدخوانی» مجموعه اشعار کوتاه من در قالب کلاسیک و موزون و شعرهای نیمایی و سپید است. در این مجموعه شعر خواستم فقط حرف اصلی خودم را بزنم بدون نیاز به مقدمه‌سازی و نتیجه‌گیری، یعنی به اصطلاح همان مغز و عصاره و جوهر شعری که در ذهن من سنگینی می‌کرد در این دفتر آمده. حدود ۸۸۰ قطعه شعر در چاپ چهارم این کتاب وجود دارد و حدود ۱۰ سال پیش منتشر شد. کمی بعد هم، گزیده‌ای از این دفتر توسط یکی از استادان برجسته زبان فارسی و انگلیسی، به زبان انگلیسی ترجمه شد و مورد استقبال قرار گرفت. عنوان کتاب «سفیدخوانی» است، به این معنا که شعرهایی که در این کتاب می‌خوانید، در حقیقت حرف اصلی من نیستند. حرف اصلی من شعرهایی هستند که نتوانستم به هر دلیل آنها را روی کاغذ بیاورم و از گفتنشان عاجز بودم. در قالب این نوع اشعار هم تصور می‌کنم بیشتر از معاصران، جدی بوده‌ام.  
 علاقه به نوشتن از چه زمانی در شما شکل گرفت؟  


از همان سال‌های نوجوانی نوشتن را شروع کردم. سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه داستانم چاپ شد. آن زمان نوزده‌ساله بودم. کتابی با شش داستان کوتاه به نام «گوشت و زنگوله» توسط انتشارات گام که آن زمان در میدان امام حسین(ع) بود، منتشر شد. در این مجموعه داستان می‌خواستم رنج‌ها و آرزوهای مردمی را به تصویر بکشم که آنها را هر روز می‌دیدم، می‌شناختم و در ذهنم تصور می‌کردم. درآمیختن این واقعیت با خیال تبدیل شد به داستان‌های خوبی که زیر چاپ رفت. چند ماه بعد از چاپ، در روزنامه کیهان، فردی به نام «بهرام صبا» نصف صفحه را به برشمردن نحوه تصویرسازی‌ها و زیبایی‌های داستان‌پردازی من اختصاص داد. نوشته بود «محمد عزیزی» وقتی در نوزده‌سالگی چنین داستان‌هایی می‌نویسد و چنین تصاویر زیبایی خلق می‌کند، حتماً در آینده نویسنده خوبی خواهد شد. اما بعدها کارهایی مانند تدریس در مکان‌های مختلف باعث شد کمتر بنویسم. به هر حال، از آن زمان تاکنون۳۰ عنوان کتاب در قالب‌ها و موضوعات مختلف نوشته‌ام، ولی تا نویسنده شدن، به معنایی که دوست دارم، هنوز فاصله دارم.  
 چه زمانی وارد عرصه نشر شدید و در حال حاضر به‌جز نشر، چه فعالیتی دارید؟  


سال ۱۳۷۶ مجوز نشر روزگار را گرفتم و سال بعد از آن، فعالیتش شروع شد. آن زمان هنوز بازنشسته نبودم و در مرکز تربیت معلم شهید مفتح و گاهی هم در دانشگاه‌ها مشغول تدریس بودم. تصور کردم به علت علاقه شدیدی که به حوزه نشر کتاب و فعالیت‌های فرهنگی دارم، قبل از اینکه بازنشسته بشوم باید‌کاری را شروع کنم تا زمان بازنشستگی مجبور نباشم در پارک بنشینم و خاطرات روزهای جوانی را مرور کنم.  
در حال حاضر خوشحالم که با حدود ۲۳ سال فعالیت مستمر در انتشارات روزگار توانسته‌ام بیش از هزار عنوان کتاب چاپ کنم. بخشی از این کتاب‌ها در حوزه ادبیات کودک، نوجوان و بخشی هم مربوط به پژوهش‌ است. البته بخش زیادی از فعالیت انتشارات، چاپ رمان‌های خارجی و ایرانی است. برای اینکه بتوانم به مخاطبان کمک کنم که کتاب‌های خوب بخوانند، هم در حوزه رمان‌های کلاسیک جهان و ترجمه و چاپ آنها کار کردم و هم در حوزه رمان‌های روز و مدرن. سعی کردم رمان‌هایی را انتخاب کنم که جوایز معتبر جهانی مانند بوکر و نوبل کسب کرده‌اند تا بتوانند به جامعه و فضای کتابخوانی کمک و خلأها را پر کنند. خوشبختانه چنین اتفاقی افتاده است و مخاطبان نشر روزگار می‌دانند وقتی دنبال یک رمان خوب هستند که به روز یا کلاسیک باشد، سراغ نشر روزگار می‌آیند و کتاب‌های مدنظر را می‌بینند. هر دو هفته یک رمان خوب خارجی را ترجمه می‌کنیم و در اختیار دوستداران کتاب قرار می‌دهیم. از حضور مترجمان و نویسندگان و پژوهشگران هم همواره استقبال می‌کنیم.  
به‌جز انتشارات، کار اصلی من نویسندگی است، شعر هم می‌گویم و تا به حال هشت کتاب شعر از من منتشر شده است. در حال حاضر مشغول نوشتن یک رمان تاریخی به نام «قهوه قجری» هستم که ۸۰۰ صفحه است و در ارشاد در حال بررسی است. نوشتن جلدهای دوم و سوم هم در آینده به اتمام می‌رسد و منتشر می‌شود.  
 نامگذاری‌هایی مانند روز ملی یا جهانی ادبیات کودک تا چه اندازه می‌تواند به معرفی نویسندگان ایرانی کمک کند؟  


نامگذاری چنین روزهایی کمک می‌کند تا والدین، کودکان و نوجوانان از طریق رسانه‌ها و مطبوعات این روز را بهتر بشناسند. والدین و به‌خصوص متولیان فرهنگی و غیرفرهنگی کشور زمانی که برای نوجوانان و کودکان خود کتاب خریداری می‌کنند، در حقیقت نسل بهتری را برای فردای کشور تربیت می‌کنند. در حقیقت کسانی که مطالعه و کتابخوانی را در جامعه‌ ترویج می‌دهند، کمک می‌کنند تا نویسندگان ادبیات با دلگرمی بیشتری بنویسند و مطمئناً برای فردای خود سرمایه‌گذاری بهتری می‌کنند، چون از اندیشه بهتری برای زندگی بهتر بهره‌مند می‌شوند.  
 به نظر شما علت بی‌توجهی به ادبیات کودکان و نوجوانان و روز ملی آن چیست؟  
بی‌توجهی به هرچیزی ناشی از نشناختن ارزش آن است. زمانی که جامعه به کتاب بی‌توجه است، یعنی ارزش فرهنگ و آگاهی را نمی‌داند و قطعاً زیان خواهد کرد. بنده بسیار به بیت «توانا بود هر که دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود» تأکید دارم. فردوسی می‌گوید توانایی ناشی از آگاهی و دانایی است و اگر انسان، دانشمند و آگاه باشد، حتی اگر پیر و ناتوان هم باشد، باز احساس توانایی می‌کند. این توانایی، فرهنگی و ناشی از آگاهی و کتابخوانی است. یکی از مؤثرترین راه‌های آگاهی همین مطالعه است. اگر مردم قدر کتاب و کتابخوانی را ندانند، جامعه‌ای پر از جرم و جنایت خواهند داشت. اگر جامعه و مسئولان به کتابخوانی و تولید کتاب و نویسندگان و مسائل فرهنگی اهمیت بدهند، شاهد بی‌توجهی به روزهایی همچون روز ادبیات کودکان و نوجوانان و بقیه پدیده‌های فرهنگی نخواهیم بود.  
 برای معرفی این نوع ادبیات، در سطح ملی چه کارهایی می‌توان انجام داد؟  
باید از توانایی‌هایمان برای معرفی این نوع ادبیات استفاده کنیم. به‌عنوان مثال، مصاحبه با نویسندگان یا برگزاری نشست‌ها و میزگردهای مختلف درباره ادبیات در روز ادبیات کودکان و نوجوانان، تهیه برنامه‌های ویژه‌ای برای معرفی این روز توسط رادیو و تلویزیون در ساعت‌های مختلف و... باعث شناسایی این ادبیات و روز بزرگ می‌شود. همان‌طور که جامعه تلاش می‌کند، به‌عنوان مثال، ورزشکاران و اهالی سینما و اشخاص مشهور را بشناساند، اگر به همان نسبت هم در معرفی نویسندگان و کتاب‌ها و گفت‌و‌گو با آنها تلاش شود، کم‌کم این حوزه هم شناخته می‌شود و نویسندگان و مترجمان کتاب‌های کودک و نوجوان تشویق می‌شوند تا بهتر و قوی‌تر کار کنند.  
 شهرداری‌ها، ‌سراهای محله و فرهنگسراها و حتی آموزش و پرورش در علاقه‌مند کردن کودکان و نوجوانان به مطالعه و کتابخوانی چقدر نقش دارند؟  
یکی از مراکزی که می‌تواند مؤثر باشد، شهرداری و زیرمجموعه‌های مختلف آن یعنی کتابخانه‌های عمومی، فرهنگسراها و‌سراهای محله هستند که بودجه و مکان مناسب دارند و از طرفی، با توجه به دسترس‌پذیری خانواده‌ها می‌توانند نوجوانان و کودکان را جذب و مسائل فرهنگی از جمله کتابخوانی را‌ ترویج بدهند.  


 

این خبر را به اشتراک بگذارید